عکرشه
لغت نامه دهخدا
عکرشة. [ ع ِ رِ ش َ ] ( اِخ ) آبی است مر بنی عدی را در یمامة. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ). || دهی است به حله مزیدیة. ( منتهی الارب ).
عکرشة. [ ع ِ رِ ش َ ] ( اِخ ) دختر اطرش. از زنان فصیح و بلیغ عرب در عهد معاویه بود. و او را با معاویه در دفاع از علی بن ابی طالب ( ع ) داستانی است. رجوع به اعلام النساء ج 3 و بلاغات النساء و تاریخ ابن عساکر و صبح الاعشی و العقد الفرید شود.
عکرشة. [ ع ِ رِ ش َ ] ( اِخ ) دختر عدوان. وی مادر مالک و مخلد است که پسران نضربن کنانه اند. ( از منتهی الارب ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید