عکرش

لغت نامه دهخدا

عکرش. [ ع ِ رِ ] ( ع اِ ) گیاهی است ترش ، و آن آفتی است نخل را زیرا در ریشه آن میروید و آن را خشک میکند. یا آن «ثیل » است ، یا نوعی از گیاه گنگر، یا آن عشبه مقدسه ، یا هلسکی ( بلسکی )، یا گیاهی است گسترده بر زمین که شکوفه باریک و تخم مانند ارزن و طعم مانند تره دارد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عرب او را شجرة الکلب گویند و برخی عکرش ، و ثیل ، و نجمه را یک نوع دانند از نبات. ( از تذکره ضریر انطاکی ). اسم صنف اخیرثیل است و بعضی گویند راسن است. ( تحفه حکیم مؤمن ). عکرش یا نِکرِش گیاهی است که بر زمین گسترده باشد و به عدس ماند و گل آن خرد باشد و چون گل بریزد شاخی پدید آرد چون شاخ نخود که درآن تخم آن باشد چون گاورسی و به مزه نخود باشد. ( از کتاب الرحلة ). و بعضی گفته اند آن ثیل است ، و بعضی گفته اند قالاماغرسطس است و بعضی گفته اند نوعی کنگر ( خرشف ) است و در حاوی آمده است که عکرش «ایارابوطانی » باشد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). گیاهی است از تیره گندمیان که پایااست و شبیه مَرغ و یکی از گیاهان مرتعی است. گلهایش سبزرنگ و به شکل سنبله های کوچک در انتهای ساقه نازک برهنه قرار دارند. برگهایش باریک و ضعیفند. در حدود یکصد نوع از این گیاه وجود دارد که اکثر در سراسر مناطق معتدل زمین فراوانند و بیشتر در مناطق کوهستانی و شیبهای تند جنگلهای خشک فراوانند و در مراتع پست و کنار جویها کمتر میروید. رویهمرفته انواع مختلف این گیاه از علفهای مرتعی ذی قیمتی جهت بزهای کوهی و آهوان می باشند. ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. گیاهی ترش که در بیخ نخل می روید و از آفات نخل است.
۲. گیاهی مرتعی با ساقه های نازک، برگ های باریک، و گل های سبزرنگ که بیشتر در مناطق کوهستانی و جنگل ها می روید و خوراک حیوانات علف خوار است.

پیشنهاد کاربران

بپرس