عکاز

لغت نامه دهخدا

عکاز. [ ع ُک ْ کا ] ( ع اِ ) عصای دارای نیزه. ( ناظم الاطباء ). عصا که در انتهای آن سرنیزه باشد و شخص بر آن تکیه کند. عنزة. عکازة. و رجوع به عکازة و عنزة شود. || عصای اسقف نزد مسیحیان. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به عکازة شود.

فرهنگ فارسی

عصائی که درته آن آهن نوک تیزباشد، وعصائی که اسقف دردست گیرد
( اسم ) عصای چوپان عصای اسقف عصایی که در تفرج به دست گیرند .

فرهنگ معین

(عُ کّ ) [ ع . ] (اِ. ) عصا.

فرهنگ عمید

نوعی عصا با سر آهنی نوک تیز.

پیشنهاد کاربران

بپرس