عویر

لغت نامه دهخدا

عویر. [ ع ُ وَ ] ( ع اِ ) خصلت نکوهیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و به دو خصلت مکروه ، کُسَیر و عویر گویند. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || زاغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). غراب ، و آن را بجهت تیزبینی وی ، از روی تشاؤم چنین نامیده اند. ( از اقرب الموارد ). || ( اِخ ) نام مردی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

عویر. [ ع ُ وَ ] ( اِخ ) نام جایگاهی است در شعر خالدبن زهیر هذلی. و آن را با غین معجمه نیز خوانده اند. رجوع به معجم البلدان شود.

عویر. [ ع َ ] ( اِخ ) از قرای شام است ، و گویندآبیست بین حلب و تدمر. رجوع به معجم البلدان شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس