عونی

لغت نامه دهخدا

عونی. [ ع َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به عون ، و آن لقب شاعری بود رافضی که سب صحابه میکرد، و گویند به امر عمربن عبدالعزیز وی را زدند تا درگذشت. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).

عونی. [ ع َ ] ( اِخ ) نام او محمدبن عبداﷲ عونی است و از مشهورترین سرایندگان اشعار عامیانه در نجد بود. وی در بریدة، در قصیم متولد شد و بسال 1342 هَ. ق. درگذشت. برای اطلاع از شرح حال وی رجوع به الاعلام زرکلی و دیوان النبط ج 2 ص 270 شود.

عونی.[ ع َ ] ( اِخ ) نام او محمدعلی است و از کردان ساکن قاهره بود و بر زبان کردی تسلط داشت. در بخش ترجمه قصر عابدین به کار مشغول بود و بسال 1371 هَ. ق. درگذشت. عونی ، کتاب خلاصه تاریخ کرد و کردستان از قدیمترین ازمنه تا کنون را که امین زکی بزبان کردی نوشته بود، بزبان عربی ترجمه کرده است. ( از الاعلام زرکلی ).

پیشنهاد کاربران

بپرس