عولق

لغت نامه دهخدا

عولق. [ ع َ ل َ ] ( ع اِ ) غول. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || سگ ماده حریص. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || گرگ. || گرسنگی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دنب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دنب و دنباله. ( ناظم الاطباء ). ذَنَب. ( اقرب الموارد ): هذا حدیث طویل العولق ؛ این گفتاری است درازدنب و دنباله دار. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به منتهی الارب شود. ج ، عَوالق. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس