عوقه
لغت نامه دهخدا
عوقة. [ ع ُ وَ ق َ ] ( ع ص ) بازدارنده از حاجت ، و درنگی کننده. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). بمعنی عُوَق است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عُوَق شود.
عوقة. [ ع َ ق َ ] ( اِخ ) دهی است به یمامه که بنی عدی بن حنیفه در آن سکونت دارند. ( از معجم البلدان ). و رجوع به منتهی الارب شود.
عوقة. [ ع َ وَ ق َ ] ( اِخ ) محله ای است از محله های بصره. رجوع به معجم البلدان شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید