عوضی
/~avazi/
برابر پارسی: نا درست، دیوانه، نادرست
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- بچه عوضی ؛ به اعتقاد قدما، بچه که جنها او را برده و با بچه ای از بچه های خود تبدیل کرده اند. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ).
- عوضی دیدن ؛ اشتباهی چیزی را دیدن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- عوضی گرفتن ؛ به اشتباه گرفتن. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
عوضی
دم دستی، عوضی
عوضی
معین، عوضی، کمکی، امدادی، کمک دهنده
عوضی، لاغر، نازک، یدکی، نحیف، کم حرف
عوضی، تکراری، دو نسخه ای
عوضی، اندوخته، کم حرف، رزرو شده
عوضی
عوضی
کثیف، بیمورد، عوضی
پیشنهاد کاربران
آلشتی. آلشت. لری است به معنی عوضی وعوض.
بدرد نخور
دروغگو
بی منطق
فضول
چیزیکه باید تو آشقال دونی بریزه
دروغگو
بی منطق
فضول
چیزیکه باید تو آشقال دونی بریزه
عوضی چون ریشه عربی دارد عوض یعنی تبدیل و تعویض
یعنی میشه به فارسی گفت: بی اصل، نادرست، بدل، دو رو، دروغگو، بی منطق، بدرد نخور، قابل تعویض، فضول، چیزی که لیاقت آشقال دونی رو داشته باشه که باید تو اون پرت بشه
یعنی میشه به فارسی گفت: بی اصل، نادرست، بدل، دو رو، دروغگو، بی منطق، بدرد نخور، قابل تعویض، فضول، چیزی که لیاقت آشقال دونی رو داشته باشه که باید تو اون پرت بشه
کسی که چهره ومغز خوبی ندارد و دیوانه است
دروغگو
بد جنس
بی لیاقت
بد جنس
بی لیاقت
jerk {عوضی}
از خود راضی،
بدجنس،
کسی که با تغییر نظام سیاسی تغییر چهره می دهد.
بدجنس،
کسی که با تغییر نظام سیاسی تغییر چهره می دهد.
لاشی
شارلاتان
کسی که شخصیت انسان رو دارد اما مغز حیوانات، عقل آن درست کار نمی کند و در کار ها به کمک نیاز دارد
خارج از انسان
همان
نادرست
همان
نادرست
همان معنی" تخم جن" را می دهد.
جابجا
کسی که بدجور رو مخ آدمه و اذیت کنه
معنی دیگش مثلا دمپایی تو عوضی پات کردی یعنی برعکس.
معنی دیگش مثلا دمپایی تو عوضی پات کردی یعنی برعکس.
کسی که ذات خرابی دارد، شیطان صفت.
هوالعلیم
عوضی : کسی که در صورت انسان، ولی در سیرت پست تر از حیوان است!
عوضی : کسی که در صورت انسان، ولی در سیرت پست تر از حیوان است!
بی شخصیت، نالایق و. . .
کسی که بویی از آدم بودن و انسانیت نبرده. . .
یعنی آدمی که درک و فهم نداره
پست فطرت
آدمی که با کاراش مردم رو ازار میده
پست فطرت، پست و فرو مایه، مزخرف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)