عوران

لغت نامه دهخدا

عوران. ( ع ص ، اِ ) رکیة عوران ؛ چاه شکسته ریخته ، مذکر و مؤنث وواحد و جمع در آن یکسان است. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ِ أعوَر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به اعور شود.
- عوران الکلام ؛ سخنانی که گوش آنها را رد کند و دور سازد. واحد آن عَوراء است. ( از اقرب الموارد ).
- عوران قیس ؛ پنج تن شاعر اعور بوده اند. ( از اقرب الموارد ). پنج کس شاعرند: تمیم بن ابی ، راعی ، شماخ ، ابن احمر، و حمیدبن ثور. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

رکیه عوران : چاه شکسته ریخته مذکر و مونث و واحد و جمع در آن یکسان است جمع اعور

پیشنهاد کاربران

بپرس