چو آن عودالصلیب اندر بر طفل
صلیب آویزم اندر حلق عمدا.
خاقانی.
محراب قیصر کوی تو، عید مسیحا روی توعودالصلیب موی تو آب چلیپا ریخته.
خاقانی.
آن نازنین که عیسی دلها زبان اوست عودالصلیب من خط زُنّارْسان اوست.
خاقانی.
|| کنایه از صبحدم است که دم صبح باشد. ( از برهان قاطع ).عود سیمین. رجوع به «عود سیمین » شود.