لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
جمع عامله، کارکنان، کارگران، گاوهای کاری، گاوهائی که درشخم زنی وخرمن کوبی بکاربروند
( اسم اسم ) جمع عامله : ۱ - کارکنان کارگران . ۲ - خاک و آب و بذر و گاو و کار که در عقد مزارعه منظور شود . توضیح معمولا این کلمه را جمع عامل گیرند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] عوامل، گاوها یا شتران به کار گرفته در کارهایی چون شخم زدن، خرمن کوبیدن و آب کشیدن از چاه را گویند.
از آن در باب زکات سخن گفته اند.
← در زکات
۱. ↑ لسان العرب، واژه «عمل».۲. ↑ مجمع البحرین، واژه «عمل».۳. ↑ مسالک الافهام، ج۱، ص۳۷۳.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵، ص۵۰۳، برگرفته از مقاله «عوامل».
...
از آن در باب زکات سخن گفته اند.
← در زکات
۱. ↑ لسان العرب، واژه «عمل».۲. ↑ مجمع البحرین، واژه «عمل».۳. ↑ مسالک الافهام، ج۱، ص۳۷۳.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵، ص۵۰۳، برگرفته از مقاله «عوامل».
...
wikifeqh: عوامل
جدول کلمات
مترادف ها
عوامل
عوامل
عوامل، متاع، چیز، مال
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ساز و کارها
کارسازان، اندرکاران، دست اندرکاران
🇮🇷 واژه ی برنهاده: کاروندان 🇮🇷
تحقق کل عوامل وجود: پیدایش همه ی دست اندرکاران بودن.
گزینه ها
عوامل بر وزن فواعل صیغه جمع است. مفرد آن عامل است. عامل اسم فاعل از عمل است. عمل یعنی کار. عامل یعنی انجام دهنده کار، دست اندرکار، متولی یک کار، عوامل یعنی کارکنان، دست اندرکاران
کارگزاران،
زمینه سازها
زمینه سازها
عوامل متاع چیز مال
Controllable marketing factors : عوامل قابل کنترل بازاریابی
اجزا کنندگان
فکر کنم عامل ها هم میشه
عامل=پویه
عوامل=پویه ها
نمونه:
پویه هایِ آلودگیِ زیستگاه=عواملِ آلودگیِ زیستگاه
عوامل=پویه ها
نمونه:
پویه هایِ آلودگیِ زیستگاه=عواملِ آلودگیِ زیستگاه
زیرساخت، پیش نیاز
ایادی . .
موجبات
شوندان ( اسباب ، عوامل ، علل )
عمله و اکره
جمع و مفردش کی بلده
با ها و ان جمعش میشه چی
با ها و ان جمعش میشه چی
اجزئ
زیر دستان یک مدیر در یک پروژه یا برنامه
کارگران
پیشکار
نخش پردازان
کار ساز
بروبچ!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)