عواقر

لغت نامه دهخدا

عواقر. [ ع َ ق ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عاقِر. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). رجوع به عاقر شود. || ( اِخ ) نام ستاره ای چند است و یکی از هفت گیسودار و یکی از صور 48گانه فلکی است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

عواقر. [ ع َ ق ِ ] ( اِخ ) موضعی است. ( منتهی الارب ). عواقر در چند جا از نجد یافت شود. و گویند کوههائیست از طرف پایین فَرش از سمت چپ آن رو بسوی یک طرف از کوه موسوم به صفر از زمین حجاز. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ عمید

= عاقر

پیشنهاد کاربران

بپرس