عواقد

لغت نامه دهخدا

عواقد. [ ع َ ق ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عاقِدة.( از اقرب الموارد ). رجوع به عاقدة شود. گره زنندگان.( فرهنگ فارسی معین ). || عهدکنندگان. ( فرهنگ فارسی معین ) : ازبرای تشیید قواعد دین وملت و تشدید عواقد فرض و سنت ، انبیا و رسل را به خلایق فرستاد. ( جوامعالحکایات ، از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

جمع عاقده عاقد . ۱ - گره زنندگان . ۲ - عهد کنندگان : و از برای تشیید قواعد دین و ملت و تشدید عواقد فرض و سنت انبیا و رسل را به خلایق فرستاد .

فرهنگ معین

(عَ قِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ عاقده ، عاقد. ۱ - گره - زنندگان . ۲ - عهد کنندگان .

پیشنهاد کاربران

بپرس