عواذ. [ ع َ ] ( ع اِمص ) ناخوش شمردن. ( آنندراج ). کراهت و ناپسندداشتگی. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): ماترکت فلاناً الا عواذاً منه ؛ فلان را ترک نگفتم مگر بجهت کراهت داشتن از وی. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). عَوَذ. رجوع به عوذ شود. عواذ. [ ع َ ] ( ع ص ) ابل عواذ؛ شتران باشنده در چراگاه گیاه شیرین که شورگیاه نداشته باشند. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).