عهنه

لغت نامه دهخدا

( عهنة ) عهنة. [ ع ِ ن َ ] ( ع اِ ) پاره ای از پشم. ( منتهی الارب ). قطعه ای از عهن. ( از اقرب الموارد ). واحد عهن ، یعنی پاره ای از پشم. ( ناظم الاطباء ). || درختی است که گلش سرخ باشد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کینه و خشم ، و آن لغتی است در «احنة». ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).

عهنة. [ ع ُ ن َ ] ( ع اِمص ) دوتا شدن شاخ درخت یا شکسته شدن آن بی آنکه جدا گردد. ( منتهی الارب ) ( ازناظم الاطباء ). خم شدگی شاخه درخت ، و گویند شکستگی آن ، و گویند بدون آنکه جدا شود. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

دو تا شدن شاخ درخت یا شکسته شدن آن بی آنکه جدا گردد خم شدگی شاخه درخت و گویند شکستگی آن و گویند بدون آنکه جدا شود

پیشنهاد کاربران

بپرس