عهدی


معنی انگلیسی:
directive

لغت نامه دهخدا

عهدی. [ ع َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عهد. رجوع به عهد شود. || کافری که با مسلمانان پیمان دارد. برخلاف حربی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). معاهد. مسالم.

فرهنگ فارسی

منسوب به عهد کافری که با مسلمانان پیمان دارد برخلاف حربی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عَهْدِی: عهد و پیمان من
معنی أَیْمَانٌ: سوگندها(أیمان ، جمع یمین یعنی سوگند است ، و این معنا را از کلمه یمین به معنای دست راست گرفتهاند ، چون در بین عرب مرسوم و معمول بود که وقتی سوگندی می خوردند ، و یا عهدی میبستند ، و یا بیعتی میکردند ، و یا مثلا معاملهای انجام میدادند ، برای اینکه بفهما...
معنی عَزْمِ: تصمیم جدی و عقد قلب است بر اینکه فعلی را انجام دهی ، و یا حکمی را تثبیت کنی ، بطوری که دیگر در اعمال آن تصمیم و تاثیرش هیچ سستی و وهن باقی نماند ، مگر آنکه به کلی از آن تصمیم صرف نظر کنی ، به این معنا که عاملی باعث شود به کلی تصمیم شما باطل گردد (معن...
ریشه کلمه:
عهد (۴۶ بار)
ی (۱۰۴۴ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس