عنیه
لغت نامه دهخدا
عنیة. [ ع َ نی ی َ ] ( ع اِ ) کمیز و سرگین شتر بهم آمیخته در آفتاب نهاده ، که پس از چندی شتر گرگین و جرب را طلا نمایند. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
- امثال :
العنیة تشفی الجرب ؛ یعنی عنیة جرب را شفا میدهد. این مثل را در حق مرد نیکورای گویند که بفکر خود امور را نیکو انجام دهد. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید