عنیق
لغت نامه دهخدا
عنیق. [ ع ُ ن َ ] ( اِخ ) ( ذات... ) آبیست در نزدیکی حاجر در یک میلی نشناش در طریق مکه از کوفه. ( از معجم البلدان ).
عنیق. [ ع ُ ن َی ْ ی ِ ] ( اِخ ) مصغر عَناق ، و آن جایگاهی است در شعر جریر. ( از معجم البلدان ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید