عنیز

لغت نامه دهخدا

عنیز. [ ع َ ] ( ع ص ) آفت رسیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دچارشده به داهیه و سختی. ( از اقرب الموارد ). عَنوز. رجوع به عنوز شود. || بدبخت و بی طالع. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

آفت رسیده دچار شده به داهیه و سختی بدبخت و بی طالع

پیشنهاد کاربران

بپرس