عنکبوتی. [ ع َ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عنکبوت. رجوع به عنکبوت شود. || ( اِ )صفحه ای باشد مشبک بر اسطرلاب. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رجوع به عنکبوت اسطرلاب و اسطرلاب شود. || عنکبوتیه چشم ، که از طبقات چشم است : مانند عنکبوت سطرلاب رخنه شد اطباق عنکبوتی این دیده بی تاب ( ؟ ).
کمال الدین اسماعیل.
از پرده عنکبوتی نرگس تو در دل زده عنکبوت مژگان تو چنگ.
؟
رجوع به عنکبوتیه شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به عنکبوت .
فرهنگستان زبان و ادب
{spider} [نجوم رصدی و آشکارسازها] ساختاری متشکل از پره های نازک که آینۀ ثانویه تلسکوپ را با آینۀ اصلی هم محور نگه می دارد