عنکبوتی

/~ankabuti/

معنی انگلیسی:
arachnidian, arachnoid

لغت نامه دهخدا

عنکبوتی. [ ع َ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عنکبوت. رجوع به عنکبوت شود. || ( اِ )صفحه ای باشد مشبک بر اسطرلاب. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رجوع به عنکبوت اسطرلاب و اسطرلاب شود. || عنکبوتیه چشم ، که از طبقات چشم است :
مانند عنکبوت سطرلاب رخنه شد
اطباق عنکبوتی این دیده بی تاب ( ؟ ).
کمال الدین اسماعیل.
از پرده عنکبوتی نرگس تو
در دل زده عنکبوت مژگان تو چنگ.
؟
رجوع به عنکبوتیه شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به عنکبوت .

فرهنگستان زبان و ادب

{spider} [نجوم رصدی و آشکارسازها] ساختاری متشکل از پره های نازک که آینۀ ثانویه تلسکوپ را با آینۀ اصلی هم محور نگه می دارد

پیشنهاد کاربران

عنکبوت کلمه ای تورکی است که از سه قسمت ان علامت صفت تفضیلی یکه به معنی بزرگ و بوت به معنی ران تشکیل شده و با هم به معنی بزرگترین پاها ست و با مفهوم عنکبوت که بزرگترین پاها نسبت به بدن در میان حیوانات را
...
[مشاهده متن کامل]
دارد مطابقت می کند و این کلمه از تورکی به سومری و از ان به آرامی و عربی راه پیدا کرده و شاه لغت تورکی در سومری است

عنکبوت واژه عربی و برگرفته از واژه آرامی �akkabītā� می باشد .
برابر فارسی آن کارتنه ( برگرفته از تنیدن ) می باشد .