عنو
لغت نامه دهخدا
عنو. [ ع ُ ن ُوو] ( ع مص ) بندی گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اسیر گشتن. ( از اقرب الموارد ). || فروتنی و خواری نمودن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و از آن جمله است گفتار خداوند متعال : «و عنت الوجوه للحی القیوم » . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یعنی رویها خوار و فروتن شدند برای خداوند زنده پایدار. || آشکار کردن چیزی را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || برآوردن چیزی را. ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). خارج کردن چیزی را. ( از اقرب الموارد ). || رویانیدن زمین گیاه را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): لم تعن بلادنا بشی ٔ؛ بلاد ما چیزی نمیرویاند. ( از اقرب الموارد ). || شمیدن سگ چیزی را. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). پیش آمدن سگ بسوی چیزی و بوییدن آنرا. ( از اقرب الموارد ). || پدید آمدن گیاه. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || ضبطآب کثیر نتوانستن مشک ، پس برآمدن آب از آن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || فرودآمدن کارها بر کسی. ( از منتهی الارب ) ( ازناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دشوار گردیدن کار بر کسی. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || مهم گشتن کار برای کسی. ( از اقرب الموارد ). عَناء. رجوع به عناء شود.
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
wikialkb: ریشه_عنو
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید