[ویکی الکتاب] معنی عُنُقِهِ: گردنش
ریشه کلمه:
عنق (۹ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
گردن. در اقرب الموارد گفته:عنق محل اتصال سر به بدن است مذکّر و مؤنّث هر دو آید مذکّر بودن اکثر است جمع آن اعناق میباشد. . دست را به گردنت بسته نکن(در انفاق تقتیرنکن) . در آیه . مراد از «فَوْقَ الْاَعْناقِ» ظاهراً سرهات که بالای گردن قرار گرفتهاند. . راغب گوید به اشراف ناس اعناق القوم گویند و اعناق در آیه به معنی اشراف است. طبرسی آن را یکی از چند احتمال شمرده. ولی ظهور آیه میرساند که اعناق به معنی گردنهاست و خضوع اعناق عبارت اخرای خضوع صاحبان اعناق است و خضوع شامل همه است نه فقط برای اشراف میباشد.
ریشه کلمه:
عنق (۹ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
گردن. در اقرب الموارد گفته:عنق محل اتصال سر به بدن است مذکّر و مؤنّث هر دو آید مذکّر بودن اکثر است جمع آن اعناق میباشد. . دست را به گردنت بسته نکن(در انفاق تقتیرنکن) . در آیه . مراد از «فَوْقَ الْاَعْناقِ» ظاهراً سرهات که بالای گردن قرار گرفتهاند. . راغب گوید به اشراف ناس اعناق القوم گویند و اعناق در آیه به معنی اشراف است. طبرسی آن را یکی از چند احتمال شمرده. ولی ظهور آیه میرساند که اعناق به معنی گردنهاست و خضوع اعناق عبارت اخرای خضوع صاحبان اعناق است و خضوع شامل همه است نه فقط برای اشراف میباشد.
wikialkb: عُنُقِه