عنقس

لغت نامه دهخدا

عنقس. [ ع َ ق َ ] ( ع ص ) نیک زیرک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). داهی خبیث. ( از اقرب الموارد ). || گربز پلیدطبع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || زن درازمعرقة . ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس