عنقز
لغت نامه دهخدا
- ابوعنقز ؛ مردی است که یکی از قاضیان بجهت کنیه وی ، شهادت او را رد کرد. و برخی او را ابوالعنقر، به راء مهمله گفته اند. ( از اقرب الموارد ).
- ذات العنقز ؛ گویند ناحیه ای است در دیار بکربن وائل. ( از معجم البلدان ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید