[ویکی نور] "عنقاء مغرب فی ختم الاولیاء و شمس المغرب» یکی از آثار گرانسنگ محی الدین بن عربی بشمار می رود. این کتاب در سیاق مرجانه و به ترتیب لؤلؤ تنظیم شده است.
مطالب مرجانه اوّل که در 11 لؤلؤ تشکیل شده، عبارتند از: 1 - وقتی خدای متعال حقیقت محمدیّه را بر اساس حقیقت مثلیه ی خود خلق نمود، برای او نشأه کلیه را قرار داد، سپس به وی خطاب کرد: «انا الملک و انت الملک و انا المدبر و انت الفلک». 2 - بیان انبجاس عیون ارواح از حقیقت محمدیه و ظهور ملاء اعلی. 3 - پیدایش عرش. 4 - پیدایش نشأه کرسی. 5 - پیدایش افلاک. 6 - پیدایش عناصر اولیه. 7 - ایجاد دخان در اثر تماس طبقه های زمین. 8 - جریان رؤیت حق در عالم خلق. 9 - التحام یواقیت و انتظام مواقیت. 10 - اعتراض به سؤال مستشکل است که می گوید: چگونه وجود ملک از وجود مملکت متأخر است، در حالی که آن در میدان هلاکت و عدم است؟ 11 - رقائق از حقیقت محمدیّه تا جمیع حقائق امتداد دارد.
مطالب مرجانه ی دوّم که شامل 10 لؤلؤ است، به قرار زیر می باشد: 1 - انسان وقتی از حقیقت مجرّده خود منسخ شده، برای او حظّی پیدا شده و به علوم کلی تقریری احاطه پیدا می کند. صاحب این مقام دیگر وجود و عدم، عابد و معبود، را مشاهده نمی کند و در این مقام غیر از علم مجرد و تحقیق قدیم و مجرد چیز دیگری وجود ندارد. 2 - در این مقام بعضی از خواطر اولیه که ملحق به ازل بودند، هیچ گونه اتّصافی به وجود و عدم پیدا نمی کنند. 3 - وقتی انسان در ذاتش در برزخ برازخ به مقام مجد شامخ و عزّ بازخ رسید، در این صورت به مقام لیله قدر رسیده و مسائلی از قبیل: تمییز اشیاء، تفصیل بین اموات و احیاء، اطّلاع بر اهل بلا و نعم، مشاهده اصحاب یمین و شمال بر وی منکشف می گردد. 5 - در این مقام تمامی اشیاء به انسان نیازمند می شوند؛ در حالی که وی به چیزی نیازمند نمی شود. 6 - انسان وقتی در مقام مجاهده و عدم قرار است، عنصرش ناری است و زمانی که درونش به سبب کشف ایمان تلطیف شده و از تأثیر ارادات و سلطان هوا فانی می شود، عنصر هوایی است و در مقام حق به اسماء بعد از اسرار و نزول از آسمان عنصرش مایی و زمانی که سکوت است. در حالی که متکلّم است و از علم تبری کرد؛ در حالی که معلّم است، در این صورت عنصرش ترابی است. 7 - وقتی انسان علم پیدا کرد که وجودش در قبال وجود وهّاب سراب است. پس بر اساس ارتقاء وجودی سراب، وی همان مثل می شود. 8 - خداوند متعال وقتی قلب شخصی را وسعت می دهد، برای او شهادت و غیب را مساوی قرار می دهد، چون حق در همه ی این ها بر اساس رحمتش بر بنده سریان دارد و در این جا فرق بین نبی و ولی آشکار می شود، چون نبی سریان دارد به سوی حق تعالی در حالی که حق تعالی بر ولی ساری است. 9 - در این مقام عالم شهادت تمام عوالم و مجتمع اسرار و مطالع انوار می شود. 10 - وقتی عارف به مقام قطبیت می رسد و بر اسرار و انوار اطلاع حاصل می کند، در این صورت است که نور وی به اکوان تعلّق می گیرد. ابن عربی در بخش بعدی کتاب امامت را به طور مطلق اثبات می کند به طوری که هیچ گونه اختلافی در آن وجود نداشته باشد. سپس در قالب «النکتة الموخّرة» فصولی را ارائه می دهد که هر کدام از آن ها در مسأله امامت نقش بسزایی را ایفاء می کند. محی الدین ملاک تمامی انبیاء در تعیین ختم اولیاء را بیان کرده و در پایان رساله تحت عنوان «افصاح الکتاب» به احوال و مشخصات حضرت مهدی(عجّ) اشاره کرده و به بیان آیات الهی درباره وی می پردازد. وی همچنین لولویی را به آخر کتاب ملحق نموده و در آن به علائم ظهور می پردازد که حائز اهمیت است.
مطالعه کتاب عنقا مغرب فی ختم الاولیاء و شمس المغرب در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور
مطالب مرجانه اوّل که در 11 لؤلؤ تشکیل شده، عبارتند از: 1 - وقتی خدای متعال حقیقت محمدیّه را بر اساس حقیقت مثلیه ی خود خلق نمود، برای او نشأه کلیه را قرار داد، سپس به وی خطاب کرد: «انا الملک و انت الملک و انا المدبر و انت الفلک». 2 - بیان انبجاس عیون ارواح از حقیقت محمدیه و ظهور ملاء اعلی. 3 - پیدایش عرش. 4 - پیدایش نشأه کرسی. 5 - پیدایش افلاک. 6 - پیدایش عناصر اولیه. 7 - ایجاد دخان در اثر تماس طبقه های زمین. 8 - جریان رؤیت حق در عالم خلق. 9 - التحام یواقیت و انتظام مواقیت. 10 - اعتراض به سؤال مستشکل است که می گوید: چگونه وجود ملک از وجود مملکت متأخر است، در حالی که آن در میدان هلاکت و عدم است؟ 11 - رقائق از حقیقت محمدیّه تا جمیع حقائق امتداد دارد.
مطالب مرجانه ی دوّم که شامل 10 لؤلؤ است، به قرار زیر می باشد: 1 - انسان وقتی از حقیقت مجرّده خود منسخ شده، برای او حظّی پیدا شده و به علوم کلی تقریری احاطه پیدا می کند. صاحب این مقام دیگر وجود و عدم، عابد و معبود، را مشاهده نمی کند و در این مقام غیر از علم مجرد و تحقیق قدیم و مجرد چیز دیگری وجود ندارد. 2 - در این مقام بعضی از خواطر اولیه که ملحق به ازل بودند، هیچ گونه اتّصافی به وجود و عدم پیدا نمی کنند. 3 - وقتی انسان در ذاتش در برزخ برازخ به مقام مجد شامخ و عزّ بازخ رسید، در این صورت به مقام لیله قدر رسیده و مسائلی از قبیل: تمییز اشیاء، تفصیل بین اموات و احیاء، اطّلاع بر اهل بلا و نعم، مشاهده اصحاب یمین و شمال بر وی منکشف می گردد. 5 - در این مقام تمامی اشیاء به انسان نیازمند می شوند؛ در حالی که وی به چیزی نیازمند نمی شود. 6 - انسان وقتی در مقام مجاهده و عدم قرار است، عنصرش ناری است و زمانی که درونش به سبب کشف ایمان تلطیف شده و از تأثیر ارادات و سلطان هوا فانی می شود، عنصر هوایی است و در مقام حق به اسماء بعد از اسرار و نزول از آسمان عنصرش مایی و زمانی که سکوت است. در حالی که متکلّم است و از علم تبری کرد؛ در حالی که معلّم است، در این صورت عنصرش ترابی است. 7 - وقتی انسان علم پیدا کرد که وجودش در قبال وجود وهّاب سراب است. پس بر اساس ارتقاء وجودی سراب، وی همان مثل می شود. 8 - خداوند متعال وقتی قلب شخصی را وسعت می دهد، برای او شهادت و غیب را مساوی قرار می دهد، چون حق در همه ی این ها بر اساس رحمتش بر بنده سریان دارد و در این جا فرق بین نبی و ولی آشکار می شود، چون نبی سریان دارد به سوی حق تعالی در حالی که حق تعالی بر ولی ساری است. 9 - در این مقام عالم شهادت تمام عوالم و مجتمع اسرار و مطالع انوار می شود. 10 - وقتی عارف به مقام قطبیت می رسد و بر اسرار و انوار اطلاع حاصل می کند، در این صورت است که نور وی به اکوان تعلّق می گیرد. ابن عربی در بخش بعدی کتاب امامت را به طور مطلق اثبات می کند به طوری که هیچ گونه اختلافی در آن وجود نداشته باشد. سپس در قالب «النکتة الموخّرة» فصولی را ارائه می دهد که هر کدام از آن ها در مسأله امامت نقش بسزایی را ایفاء می کند. محی الدین ملاک تمامی انبیاء در تعیین ختم اولیاء را بیان کرده و در پایان رساله تحت عنوان «افصاح الکتاب» به احوال و مشخصات حضرت مهدی(عجّ) اشاره کرده و به بیان آیات الهی درباره وی می پردازد. وی همچنین لولویی را به آخر کتاب ملحق نموده و در آن به علائم ظهور می پردازد که حائز اهمیت است.
مطالعه کتاب عنقا مغرب فی ختم الاولیاء و شمس المغرب در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور
wikinoor: عنقا_مغرب_فی_ختم_الأولیاء_و_شمس_المغرب