عنفه

لغت نامه دهخدا

( عنفة ) عنفة. [ ع َ ن َ ف َ ] ( ع اِ ) آنکه او را آب زند، پس بگرداند آسیا را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). هر آنچه آب بر آن خورد و بگرداند آسیا را. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آنچه مابین دو خطکشت است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آنچه مابین دو خطکشت واقع باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

عنفة. [ ع ُ ف َ / ع ُ ن ُ ف َ ] ( ع اِ ) ائتناف و ابتدا. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). گویند: کان ذلک منا عنفة.

عنفة. [ ] ( ع اِ ) اسم عربی مرزنجوش است. ( مخزن الادویة ). رجوع به مرزنجوش شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس