عنطنط

لغت نامه دهخدا

عنطنط. [ ع َ ن َ ن َ ] ( ع ص ) مرد دراز، و مؤنث آن با تاء آید. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) آبدست دان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ابریق که بخاطر درازی آن بدین نام خوانده شده است. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس