عنجل
لغت نامه دهخدا
عنجل. [ ع ُ ج َ ] ( ع اِ ) راسو. ( ناظم الاطباء ). رجوع به راسو شود. در یادداشتی بخطمرحوم دهخدا عنجل ، «سیاه گوش و عناق الارض و پروانه و فروانق و فجل » معنی شده است. رجوع به سیاه گوش شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید