گفتم که عدلئی بستانم بهای مرغ
گفتا کلان و سرخی چون کون عنتره.
سوزنی.
رجوع به عنتر شود.عنترة. [ ع َ ت َ رَ ] ( اِخ ) والد هارون. رجوع به ابووکیع شود.
عنترة. [ ع َ ت َ رَ] ( اِخ ) مکنی به ابوماویة. رجوع به ابوماویه شود.
عنترة. [ ع َ ت َ رَ ] ( اِخ ) ابن شدادبن عمروبن معاویةبن قراد عبسی. مشهورترین سواران عرب در جاهلیت بود و از شعرای درجه اول نیز به شمار می رفت. اصل او از نجد و مادرش زبیبه نام داشت و از اهالی حبشه بود، لذا چهره عنترة بسیاهی می رفت. وی به عزت نفس ، حلم و بردباری شهرت داشت. او را عشق و محبتی وافر نسبت به دخترعمش «عبلة» بوده است ؛ بطوریکه در تمام قصایدش وی را یاد کرده است. در جوانی با امری ءالقیس شاعر ملاقات کرد. و نیز در جنگ داحس و غبراء شرکت داشت. او را عمری طولانی بود و در حدود سال 22 قبل از هجرت به دست الاسد الرهیص یا جباربن عمرو طایی کشته شد. عنترة دارای اشعاری نغز و نیکو است و دیوان شعری به وی نسبت میدهند که بیشتر اشعار آن جعلی است. و نیز داستان عنترة که تخیلی است از وی ، نزد عرب مشهوراست و فرنگی ها آن را از شاهکارهای ادبیات عرب دانسته اند و به زبانهای آلمانی و فرانسوی ترجمه شده است. ولی گوینده داستان شناخته نیست. نام او را «عنتربن شداد...» نیز گفته اند. ( از الاعلام زرکلی ). رجوع به مآخذ ذیل شود: الاغانی ج 8 ص 237. خزانةالادب بغدادی ج 1ص 62. آداب اللغة العربیة ج 1 ص 117. الشعر و الشعراء ص 75. جمهرة اشعار العرب ص 93. نام عنتر در ادبیات فارسی نیز بسیار به کار رفته است و چه بسا که با نام عمرو همراه است که اشاره به عمروبن عبدود است ، و وی یکی دیگر از شجاعان عرب بشمار می رفت : بیشتر بخوانید ...