عنتره

لغت نامه دهخدا

( عنترة ) عنترة.[ ع َ ت َ رَ ] ( ع مص ) به صدا درآمدن مگس. ( از اقرب الموارد ). || در سختیها و شداید رفتن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دلاوری نمودن در جنگ. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شجاع گشتن در جنگ. ( از اقرب الموارد ). || نیزه زدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گویند: عنتره بالرمح ؛ یعنی نیزه زد آن را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).بعقیده سیبویه ، نون عنترة زائد نیست. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) طنین مگس. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). صوت مگس. ( از اقرب الموارد ). || یک دانه مگس یا خرمگس. یکی عنتر. رجوع به عنتر شود. || عنتر. نوعی از بوزینه. نوعی از میمون که سرین بی موی و سرخ دارد :
گفتم که عدلئی بستانم بهای مرغ
گفتا کلان و سرخی چون کون عنتره.
سوزنی.
رجوع به عنتر شود.

عنترة. [ ع َ ت َ رَ ] ( اِخ ) والد هارون. رجوع به ابووکیع شود.

عنترة. [ ع َ ت َ رَ] ( اِخ ) مکنی به ابوماویة. رجوع به ابوماویه شود.

عنترة. [ ع َ ت َ رَ ] ( اِخ ) ابن شدادبن عمروبن معاویةبن قراد عبسی. مشهورترین سواران عرب در جاهلیت بود و از شعرای درجه اول نیز به شمار می رفت. اصل او از نجد و مادرش زبیبه نام داشت و از اهالی حبشه بود، لذا چهره عنترة بسیاهی می رفت. وی به عزت نفس ، حلم و بردباری شهرت داشت. او را عشق و محبتی وافر نسبت به دخترعمش «عبلة» بوده است ؛ بطوریکه در تمام قصایدش وی را یاد کرده است. در جوانی با امری ءالقیس شاعر ملاقات کرد. و نیز در جنگ داحس و غبراء شرکت داشت. او را عمری طولانی بود و در حدود سال 22 قبل از هجرت به دست الاسد الرهیص یا جباربن عمرو طایی کشته شد. عنترة دارای اشعاری نغز و نیکو است و دیوان شعری به وی نسبت میدهند که بیشتر اشعار آن جعلی است. و نیز داستان عنترة که تخیلی است از وی ، نزد عرب مشهوراست و فرنگی ها آن را از شاهکارهای ادبیات عرب دانسته اند و به زبانهای آلمانی و فرانسوی ترجمه شده است. ولی گوینده داستان شناخته نیست. نام او را «عنتربن شداد...» نیز گفته اند. ( از الاعلام زرکلی ). رجوع به مآخذ ذیل شود: الاغانی ج 8 ص 237. خزانةالادب بغدادی ج 1ص 62. آداب اللغة العربیة ج 1 ص 117. الشعر و الشعراء ص 75. جمهرة اشعار العرب ص 93. نام عنتر در ادبیات فارسی نیز بسیار به کار رفته است و چه بسا که با نام عمرو همراه است که اشاره به عمروبن عبدود است ، و وی یکی دیگر از شجاعان عرب بشمار می رفت : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ابن شداد بن عمرو بن معاویه بن قراد عبسی.از مشهورترین سوارکاران ( فرسان ) عرب در دوره جاهلیت (ف. حدود ۲۲ ه.ق./ ۶٠٠ م. ) وی در طبقه اول شعرائ قرار دارد و از اهالی نجد میباشد . مادرش زبیبه حبشی بود بهمین جهت عنتره نیز رنگ مادر خویش داشت . پدرش بگمان اینکه این فرزند از او نیست او را از خود طرد نمود اما بعدا دوباره الحاق کرد . عنتره بمناعت طبع و پاک سرشتی در میان عرب اشتهار داشت . وی عاشق دختر عموی خود عبله بود و در اغلب اشعارش نام او را ذکر کرده است . در جوانی خویش بامروالقیس شاعر پیوست و در جنگهای داحس و غبرائ حاضر گشت و مدت زیادی بزیست. او را اسد رهیص یا جباربن عمرو طایی بقتل رسانید دیوان شعری را باو نسبت میدهند که بیشتر اشعار آن مصنوع است . حضرت رسول اکرم باشعار او استشهاد میفرمود و بنا بعقیده برخی از دانشمندان پیغمبر میگفت : [ دلم میخواست عنتره زنده بود تا او را میدیدم ] عنتره از اصحاب معلقات نیز میباشد و مطلع معلقه وی چنین است : [ هل غادر الشعرائ من متردم ام هل عرفت الدار بعد تو هم .] کتابی که بعنتره نسبت میدهند داستانی خیالی بنام [ قصه عنتره ] میباشد که فرنگیان آنرا یکی از بهترین آثار ادب عربی محسوب میدارند . این کتاب بزبانهای آلمانی و فرانسوی ترجمه شده ولی واضع آن شناخته نگردیده است . مستشرق آلمانی توربکه کتابی در شان عنتره نوشته است و این کتاب بسال ۱۸۶۸ م . در هیدلبرگ بطبع رسیده . محمد فرید ابی الحدید و فواد بستانی نیز هر کدام بترتیب کتابهای [ ابو الفوارس عنتره ابن اشداد ] و [ عنتر بن شداد ] را درباره عنتره تالیف کرده اند .
ابن شداد بن عمرو بن معاویه بن قراد عبسی مشهور ترین سواران عرب در جاهلیت بود و از شعرای درجه اول نیز بشمار میرفت

پیشنهاد کاربران

هر کی چیزی فهمید به صورت خلاصه با رسم شکل برام توضیح بده/:

بپرس