عنبردان. [ عَم ْ ب َ ] ( اِ مرکب ) به معنی عنبرچه است.( از ناظم الاطباء ). رجوع به عنبرچه شود : ز عنبردان که بودش گوهرآگین بیاض سینه اش را لوح زرین.محسن تأثیر ( از آنندراج ).عیان باشد ز لوح آن تن صاف چو عنبردان سیمین حقه ناف.شفیع اثر ( از آنندراج ).