عنبر فروش

لغت نامه دهخدا

عنبرفروش. [ عَم ْ ب َ ف ُ ] ( نف مرکب ) آنکه عنبر بفروشد. فروشنده عنبر :
به عنبرفروشان اگر بگذری
شود جامه تو همه عنبری.
( هجونامه منسوب به فردوسی ).
سر زلف را چون درآرد بگوش
کند خاک را باد عنبرفروش.
نظامی.
خار بود نام گل خارپوش
عنبر نام آمده عنبرفروش.
نظامی.
فلک را داده سروش سبزپوشی
عمامش باد را عنبرفروشی.
نظامی.

فرهنگ فارسی

آنکه عنبر بفروشد فروشنده عنبر

پیشنهاد کاربران

بپرس