بوی خلقش خاک را چون عنبر اشهب کند
رنگ رویش، مشک را چون لولو لا لا کند
منوچهری دامغانی
رنگ رویش، مشک را چون لولو لا لا کند
منوچهری دامغانی
عنبر خالص و خام، عنبر بی لوس و ناک
عنبر سفید ناخالص خوش بو که از دریا سیاه آورند
اشهب. [ اَ هََ ] ( ع ص ، اِ ) رنگ سپید که سپیدی آن بر سیاهی غالب آمده باشد. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ) . سپیدی که بسیاهی زند. ( مؤید الفضلاء ) . سپیدی که غالب بود بر سیاهی. ( بحر الجواهر ) . سیاه و سفید بهم آمیخته که سفیدی آن غالب باشد. خنگ. آنکه سپیدی بر سیاهی غلبه دارد. مؤنث : شَهْباء. ج ، شُهْب. || مجازاً
... [مشاهده متن کامل]
اشهب. [ اَ هََ ] ( ع ص ، اِ ) رنگ سپید که سپیدی آن بر سیاهی غالب آمده باشد. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ) . سپیدی که بسیاهی زند. ( مؤید الفضلاء ) . سپیدی که غالب بود بر سیاهی. ( بحر الجواهر ) . سیاه و سفید بهم آمیخته که سفیدی آن غالب باشد. خنگ. آنکه سپیدی بر سیاهی غلبه دارد. مؤنث : شَهْباء. ج ، شُهْب. || مجازاً
... [مشاهده متن کامل]
عنبر اشهب:نوعی از عنبر بسیار خوشبو
( ( خیری منثور مرکب شده
مروحه عنبر اشهب شده ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 263 . )
( ( خیری منثور مرکب شده
مروحه عنبر اشهب شده ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 263 . )