عنان گشادن

لغت نامه دهخدا

عنان گشادن. [ ع ِ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) مقابل عنان کشیدن. راهی و روانه شدن. رفتن. عزیمت کردن.
- عنان گشاده رفتن ؛ بسرعت رفتن و زود سپری شدن : دریغا عمر که عنان گشاده رفت. ( کلیله و دمنه ).
- عنان گشاده گشتن ؛ مطلق و آزاد شدن. از قید رستن : برگهای دشت که پای بسته دام سرمای دی بودند ومانند بهمن در دست بهمن مانده بسعی باد صبا دل فراخ و عنان گشاده گشت. ( تاریخ جهانگشای جوینی ).

فرهنگ فارسی

مقابل عنان کشیدن راهی و روانه شدن

فرهنگ معین

( ~ . گُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) تاختن ، حمله کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس