لغت نامه دهخدا
عنان گران کردن. [ ع ِ گ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) استادن و متوقف کردن اسب. ( آنندراج ). ایستادن سوار. ( از غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). عنان کشیدن :
پس کرد عنان گران چو مرکز
فرمود سبک خطاب موجز.خاقانی ( از آنندراج ).
|| آهسته راندن. ( امثال و حکم دهخدا ) :
ز کنده به صد چاره اندرگذشت
عنان را گران کرد بر سوی دشت.فردوسی.
در سپه جهل بسی تاختی
اکنون یکچند گران کن عنان.ناصرخسرو.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) توقف کردن سوار .
فرهنگ معین
( ~ . گِ. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) توقف کردن .