عنان گران کردن. [ ع ِ گ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) استادن و متوقف کردن اسب. ( آنندراج ). ایستادن سوار. ( از غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). عنان کشیدن : پس کرد عنان گران چو مرکزفرمود سبک خطاب موجز.خاقانی ( از آنندراج ). || آهسته راندن. ( امثال و حکم دهخدا ) : ز کنده به صد چاره اندرگذشت عنان را گران کرد بر سوی دشت.فردوسی.در سپه جهل بسی تاختی اکنون یکچند گران کن عنان.ناصرخسرو.