عنان تافته. [ ع ِ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) منهزم. بهزیمت. پشت بداده. || بازگشته. بازآمده : سوی لشکر آمد عنان تافته مرادی طلب کرده نایافته.نظامی. || درآمده. روی آورده ( بقصد جنگ و حمله ) : عنان تافته شاه گیتی نوردز صحرا به جیحون رسانید گرد.نظامی.