عنان تازی

لغت نامه دهخدا

عنان تازی. [ ع ِ ] ( حامص مرکب ) عمل عنان تاز. به حمله درآمدن. جولان :
چو زنگی نمود آنچنان بازیی
ز رومی نیامد عنان تازیی.
نظامی.

پیشنهاد کاربران

جولان دادن
دلاوری نمودن
تهور نشان دادن
بی باکی کردن
چو زنگی نمود آنچنان بازی یی
ز رومی نیامد عنان تازی یی
✏ �نظامی�