عنان برشکستن

لغت نامه دهخدا

عنان برشکستن. [ ع ِ ب َ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از روی برتافتن و اعراض کردن است :
آن را که تو تازیانه بر سر شکنی
به زآنکه ببینی و عنان برشکنی.
سعدی.
مپندار گر وی عنان برشکست
که من بازدارم ز فتراک دست.
سعدی.

فرهنگ فارسی

کنایه از روی برتافتن و اعراض کردن است

فرهنگ معین

( ~ . بَ. ش کَ تَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) روی گرداندن .

پیشنهاد کاربران

عنان برشکستن ؛ عنان برتافتن :
مپندار گر وی عنان بر شکست
که من باز دارم ز فتراک دست.
سعدی.
آنرا که تو تازیانه در سر شکنی
به زآنکه ببینی و عنان برشکنی.
سعدی.
عنان برشکستن ؛ کنایه از عطف عنان کردن یعنی به چپ یا راست برگرداندن اسب یا روی برتافتن و برگشتن اسب :
آنرا که تو تازیانه بر سر شکنی
به زآنکه ببینی و عنان برشکنی.
نظامی.