عنان بازداشتن. [ ع ِ ت َ ] ( مص مرکب ) مرکب بداشتن. ایستانیدن اسب. از حرکت بازداشتن اسب : بترسید و گوشی بر آواز داشت از آن خوش رکابی عنان بازداشت.نظامی.