عناز

لغت نامه دهخدا

عناز. [ ع ِ ] ( ع اِ ) ج ِ عَنز. رجوع به عنز شود.

عناز. [ ع َن ْ نا ] ( اِخ ) امیر قرمیسین ( کرمانشاه ) و طارم در زمان شمس الدوله. و نام او در شرح حال شیخ الرئیس ابوعلی سینا آمده است. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 419 و تتمه صوان الحکمة ص 48 شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس