عناد
/~enAd/
مترادف عناد: بغض، جدال، حقد، خصومت، دشمنی، ستیزگی، ستیزه، ضدیت، عداوت، کین، کینه توزی، کینه، گردنکشی، لجاج، لجاجت، مخاصمه، مخالفت، نفاق، نقار
برابر پارسی: دشمنی، ستیز
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- عناد کردن ؛ متعصب شدن. تعصب به کار بردن. لجاج کردن. لجاجت کردن. خیره چشمی کردن.
- عناد ورزیدن ؛ ستیزه کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- || گردنکشی کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).
عناد. [ ع ِ ] ( اِخ ) جدی جاهلی بوده است. و فرزندان او بطنی از سنبس ، از قحطانیة باشند. مسکن آنان در برخی اعمال غربی مصر بوده است. ( از الاعلام زرکلی ج 2 ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - ستیزه کردن لجاج ورزیدن . ۲ - گردنکشی کردن . ۳ - ( اسم ) ستیزه لجاج . ۴ - گردنکشی تمرد .
جدی جاهلی بوده است و فرزندان او بطنی از سنبس از قحطانیه باشند
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. کجروی، گمراهی.
۳. گردنکشی، لجاج، ستیزه.
۴. [قدیمی] مرتکب خلاف و خیره سری شدن.
* عناد ورزیدن: (مصدر لازم ) ستیزه کردن، لجبازی کردن، گردن کشی.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] عناد (ابهام زدایی). واژه عناد ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • عناد (منطق)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق، به معنای تنافی و مباینت بین مقدم و تالی در قضیه شرطیه منفصله• عناد (دشمنی)، به معنای عداوت و خصومت و دارای کاربردهای فقهی در ابواب طهارت، صلات، جهاد، حج، تجارت، قضاء و شهادات
...
...
wikifeqh: عنادورزی
[ویکی فقه] عناد (منطق). عناد، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای تنافی و مباینت بین مقدم و تالی در قضیه شرطیه منفصله است.
انفصال به معنی تنافی، عناد و مباینت بین مقدم و تالی، و اتصال به معنی پیوند، ملازمه و وابستگی بین آن دو در قضایای شرطی است. در اساس الاقتباس چنین آمده است: " اگر مصاحبت اعتبار کنند و حکم کنند به ثبوت یا نفی اش چه وضع قضیه اول مستتبع یا مستصحب وضع قضیه دوم باشد یا نباشد آن را شرطی متصله خوانند و اگر معاندت و مباینت اعتبار کنند و حکم کنند به ثبوت یا نفی اش چه وضع قضیه اول و دوم با هم متعاند باشند یا نباشند، آن را شرطی منفصله خوانند… و اگر خواهیم که در شرطیات اعتبار مواد کنیم گوییم: هر دو قضیه که با هم نسبت دهیم، یا متابعت یکی دیگری را واجب بُوَد یا ممتنع یا ممکن. اول را لزوم خوانند، و دوم را اگر مقیّد بُوَد به امتناع ارتفاع هر دو، عناد خوانند، و الّا هم لزوم بُوَد اما لزوم اوّل به ایجاب بود، و لزوم دوم به سبل، و سیّوم یا خالی نبُوَد از آن که متابعت، دائم الوجود بُوَد یا دائم العدم، یا گاه موجود و گاه معدوم…". انفصال و عناد، در اصل بین دو امر متناقض محقَّق می گردد، زیرا هر یک از دو نقیض، بالذات مانع از تحقق دیگری می شود. هر گاه دو چیز، مساوی با دو طرف نقیض باشند بین آنها نیز، به واسطه عارضِ لازم آنها، یعنی دو امر متناقض، عناد حاصل شده و هر یک مانع تحقق دیگری می شود، لیکن عناد آنها عَرَضی است نه ذاتی. عناد در قضایای منفصله اعم از تضاد اصطلاحی است؛ زیرا بازگشت عناد به تناقض است، و تضاد تنها بین کیفیات وجودی یافت می شود ولی عناد بین مفاهیم جوهری و عَرَضی هر دو پیدا می شود، و بازگشت تضاد نیز به تناقض است.
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: • خوانساری، محمد، منطق صوری.• ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق).• شهاب الدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات.• خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس.
۱. ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۶۹.
...
انفصال به معنی تنافی، عناد و مباینت بین مقدم و تالی، و اتصال به معنی پیوند، ملازمه و وابستگی بین آن دو در قضایای شرطی است. در اساس الاقتباس چنین آمده است: " اگر مصاحبت اعتبار کنند و حکم کنند به ثبوت یا نفی اش چه وضع قضیه اول مستتبع یا مستصحب وضع قضیه دوم باشد یا نباشد آن را شرطی متصله خوانند و اگر معاندت و مباینت اعتبار کنند و حکم کنند به ثبوت یا نفی اش چه وضع قضیه اول و دوم با هم متعاند باشند یا نباشند، آن را شرطی منفصله خوانند… و اگر خواهیم که در شرطیات اعتبار مواد کنیم گوییم: هر دو قضیه که با هم نسبت دهیم، یا متابعت یکی دیگری را واجب بُوَد یا ممتنع یا ممکن. اول را لزوم خوانند، و دوم را اگر مقیّد بُوَد به امتناع ارتفاع هر دو، عناد خوانند، و الّا هم لزوم بُوَد اما لزوم اوّل به ایجاب بود، و لزوم دوم به سبل، و سیّوم یا خالی نبُوَد از آن که متابعت، دائم الوجود بُوَد یا دائم العدم، یا گاه موجود و گاه معدوم…". انفصال و عناد، در اصل بین دو امر متناقض محقَّق می گردد، زیرا هر یک از دو نقیض، بالذات مانع از تحقق دیگری می شود. هر گاه دو چیز، مساوی با دو طرف نقیض باشند بین آنها نیز، به واسطه عارضِ لازم آنها، یعنی دو امر متناقض، عناد حاصل شده و هر یک مانع تحقق دیگری می شود، لیکن عناد آنها عَرَضی است نه ذاتی. عناد در قضایای منفصله اعم از تضاد اصطلاحی است؛ زیرا بازگشت عناد به تناقض است، و تضاد تنها بین کیفیات وجودی یافت می شود ولی عناد بین مفاهیم جوهری و عَرَضی هر دو پیدا می شود، و بازگشت تضاد نیز به تناقض است.
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: • خوانساری، محمد، منطق صوری.• ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق).• شهاب الدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات.• خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس.
۱. ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۶۹.
...
wikifeqh: عناد_(منطق)
دانشنامه عمومی
عناد (فیلم). عناد ( به انگلیسی: Malice ) فیلمی است محصول سال ۱۹۹۳ و به کارگردانی هارولد بکر است. در این فیلم بازیگرانی همچون الک بالدوین، نیکول کیدمن، بیل پولمن، پیتر گلگر، بی بی نیوورتس، یوزف زومر، آن بنکرافت، جرج سی. اسکات، توبین بل، دبرا فارنتینو، گوئینت پالترو، برندا استرانگ و ان کیوساک ایفای نقش کرده اند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: عناد (فیلم)
جدول کلمات
مترادف ها
نفرت، بدجنسی، عمد، عناد، خبی، بدخواهی، کینه توزی، بداندیشی، قصد سوء
عمد، عناد، نیت، اراده، قصد
عناد، سرکشی، سر سختی، لجاجت
عناد، سرکشی، تمرد، طغیان، شورش، عصیان
عناد، سرکشی، تمرد، امتناع از حضور در دادگاه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
عناد واژه ای است عربی و ۲ معنی داره :
۱. لجبازی
۲. دشمنی و مقابله
معاند از عناد میاد و ۲ معنی داره :
۱. معارض : فردی که فعالانه با کسی مخالفت می کند / کسیکه به صورت میدانی و در صحنه با استفاده از نیرو و قدرت فیزیکی از به وقوع پیوستن چیزی جلوگیری میکنن
... [مشاهده متن کامل]
۲. معاند - عنید : از عناد به معنای لجبازی ( Stubbornness ) میاد و یعنی لجباز ( کسیکه سفت و سخت چسبیده به عقاید خودش و شدیداً در برابر نظرات و عقاید و نصیحت های بقیه گارد داره )
عناد مترادف لجاجت هست که میشه :
a steadfast adherence to an opinion, purpose, or course of action in spite of reason, arguments, or persuasion
◀️ between my brother's stubbornness and my own, it's amazing when we come to an agreement about anything : بین لجبازی برادرم و لجبازی من، شگفت انگیز است که در مورد هر چیزی به توافق برسیم
معاند به معنای معارض و دشمن هم میتونه باشه opponent / Enemy
🟩 معاند 🟩
Stubborn / Obstinate / Uncompromising / Adamant / Bullheaded / Unrelenting / Unruly / Die - hard / Unyielding / Person in opposition to / Obdurate / pertinacious / Hard - headed / Bullheaded - self - opinionated / Mulish / Pig - headed / Willful
🟩 عناد 🟩
Stubbornness / Obstinacy / Obduracy / Obdurateness / Pertinacity / Grouch / Intransigence / Hardheadedness / self - opinionatedness / Mulishness / Bull - headedness / Pig - headedness / Willfulness / Self - Will
۱. لجبازی
۲. دشمنی و مقابله
معاند از عناد میاد و ۲ معنی داره :
۱. معارض : فردی که فعالانه با کسی مخالفت می کند / کسیکه به صورت میدانی و در صحنه با استفاده از نیرو و قدرت فیزیکی از به وقوع پیوستن چیزی جلوگیری میکنن
... [مشاهده متن کامل]
۲. معاند - عنید : از عناد به معنای لجبازی ( Stubbornness ) میاد و یعنی لجباز ( کسیکه سفت و سخت چسبیده به عقاید خودش و شدیداً در برابر نظرات و عقاید و نصیحت های بقیه گارد داره )
عناد مترادف لجاجت هست که میشه :
◀️ between my brother's stubbornness and my own, it's amazing when we come to an agreement about anything : بین لجبازی برادرم و لجبازی من، شگفت انگیز است که در مورد هر چیزی به توافق برسیم
معاند به معنای معارض و دشمن هم میتونه باشه opponent / Enemy
🟩 معاند 🟩
🟩 عناد 🟩
برعکس میل طرف رفتار کردن
افسار
معادات. [ م ُ ] ( ازع، اِمص ) عداوت کردن و با کسی دشمنی کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ) . عداوت و دشمنی با یکدیگر. ( ناظم الاطباء ) : و بدان که اصل خلقت ما بر معادات بوده است و از مرور روزگار مایه گرفته است. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 279 ) . شاپور مطل و مدافعت پیش نهاد و بدان سبب موالات و مصافات، منافرت و معادات گشت. ( جهانگشای جوینی ) . و رجوع به معاداة شود.
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
تعند
لج، بغض، جدال، حقد، خصومت، دشمنی، ستیزگی، ستیزه، ضدیت، عداوت، کین، کینه توزی، کینه، گردنکشی، لجاج، لجاجت، مخاصمه، مخالفت، نفاق، نقار
لج
ستیزه کردن
استیزه
گمراهی