عناء

لغت نامه دهخدا

عناء. [ ع َ ] ( ع مص ) رنج دیدن. ( از منتهی الارب ). || بندی گردیدن. ( ازمنتهی الارب ) ( آنندراج ). اسیر گشتن. ( از اقرب الموارد ). || رویانیدن زمین گیاه را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || شمیدن. ( از منتهی الارب ). بوییدن. ( از اقرب الموارد ). || پدید آمدن گیاه. ( از منتهی الارب ). || ضبط آب کثیر نتوانستن مشک ، پس برآمدن آب. || فرودآمدن کارها بر کسی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سخت و شاق گشتن کار بر کسی. ( از اقرب الموارد ). || فروتنی و خواری نمودن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خضوع و فروتنی. ( ناظم الاطباء ). || آشکارا کردن. ( از منتهی الارب ). ظاهر گردانیدن. ( از اقرب الموارد ). || برآوردن چیزی را. || ( اِ ) رنج. ( از منتهی الارب ). رنج و مشقت. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

عناء. [ ع ِ ] ( ع مص ) منازعت کردن با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || رنجانیدن. || رنج کشیدن. ( ناظم الاطباء ). معاناة. رجوع به معاناة شود.

فرهنگ معین

(عَ ) [ ع . ] (اِ. ) رنج ، زحمت ، دردسر.

پیشنهاد کاربران

واژه عربی به معنای رنج کشیدن
عِناء: به معنای شکستن و له شدن استخوان در بدن را گویند که بعد از این حالت قامت انسان دیگر توان سرپا ایستادن ندارد. لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ، دیدن فقر فکری
...
[مشاهده متن کامل]
و دینی و مادی شما چنان بر پیامبر سخت است که استخوان او را می شکند و خرد می کند. ذَٰلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ: عَنَت فشار جنسی وارده بر مردان مجرد است بطوریکه در حال خرد شدن هستند و ایمان شان هم در این فشار خرد و شکسته میشود. مردی که ناتوانی جنسی مطلق دارد را عُنَن گویند ( از عِناء ) ، یعنی چنان دچار شکستگی است که نمی تواند کوچکترین نعوظی داشته باشد.

بپرس