عمیس
لغت نامه دهخدا
عمیس. [ ع ُ م َ ] ( اِخ ) ابن میمون. رجوع به ابوعبیدة شود.
عمیس. [ ع ُ م َ ] ( اِخ ) ابن معد. والد اسماء.صحابی است. ( منتهی الارب ). در حبیب السیر آمده است که عمیس خثعمی شوهر اول هند بود که از او دخترانی به نام اسماء و زینب و سلمی داشت و شرح حال آنان را ذکر کرده است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 428 شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
بهترین نام برای پسر ها