عموهه

لغت نامه دهخدا

( عموهة ) عموهة. [ ع ُ هََ ] ( ع مص ) سرگشته گردیدن و دودله شدن. ( از منتهی الارب ).دودِل شدن در گمراهی و سرگردان شدن در منازعه یا درانتخاب طریقی. ( از اقرب الموارد ). گویند که آن مانند عمی و نابینائی است با این فرق که عمی مطلق نابینائی است چه در بصر و چه در بصیرت ، اما عموهة اختصاص به بصیرت و بینائی معنوی دارد. ( از اقرب الموارد از زمخشری ). چنانکه خداوند میفرماید: فی طغیانهم یعمهون.( قرآن 15/2 )، ( 110/6 )، ( 186/7 )، ( 11/10 )، ( 75/23 ). ( از منتهی الارب ). عَمَه. عُموهیة. عَمَهان. عُموه. || بی نشان گردیدن زمین. ( از منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس