عمود صبح

لغت نامه دهخدا

عمود صبح. [ ع َ دِ ص ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روشنی صبح صادق است. ( آنندراج ). رجوع به عمود شود :
کرد آفتاب خطبه عیدی به نام او
زآن از عمود صبح نهادند منبرش.
خاقانی.
گویی شبی به خنجر روز و عمود صبح
بینیم پای مرگ ز جای اندرآمده.
خاقانی.
مرغ تیزآهنگ لختی پر فشاند
چون عمود زرفشان بنمود صبح.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

کنایه از روشنی صبح صادق است

پیشنهاد کاربران

دشنه ٔ صبح ؛ کنایه از روشنی صبح است ، و آنرا عمود صبح هم میگویند. ( برهان ) :
من آن روم سالار تازی هشم
که چون دشنه ٔ صبح مردم کشم.
نظامی ( از آنندراج ) .

بپرس