عمهاء

لغت نامه دهخدا

عمهاء. [ ع َ ] ( ع ص ) أرض عَمْهاء؛ زمین که در وی نشان و علم نباشد. ( منتهی الارب ). زمینی که نشانه ها و علاماتی که راه نجات را بنمایاند، در آن نباشد. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

سرگردانی و سرگشته گی / بی حاصلی رفتار و عمل بی نتیجه که گیجی و پریشانی ببار ارد

بپرس