( عملقة ) عملقة. [ ع َ ل َ ق َ ] ( ع مص ) کمیز و سرگین انداختن. ( منتهی الارب ). ادرار کردن و تغوط کردن کودک ، و یا انداختن ادرار و غائط. ( از اقرب الموارد ). || به مغ سخن رسیدن. ( منتهی الارب ). تعمق کردن در سخن. ( از اقرب الموارد ). عملقة. [ ع َ ل َ ق َ ] ( ع اِ ) کمیز و سرگین. ( منتهی الارب ). بول و غائط.