عملا

/~amalan/

مترادف عملا: بالفعل، درعمل

متضاد عملا: اسماً

معنی انگلیسی:
effectively, effectually, indeed, practically, pragmatically, virtually

لغت نامه دهخدا

( عملاً ) عملاً. [ ع َ م َ لَن ْ ] ( ع ق ) از حیثیت کار و عمل و بطور حقیقت و راستی. || بطور تجربه و امتحان. || جداً و بطور جدّ. ( ناظم الاطباء ). در عمل.

فرهنگ فارسی

در عمل از لحاظ عمل مقابل اسما رسما : اسما حسن خان حاکم بود و عملا مرتضی خان .
از حیثیت کار و عمل و بطور حقیقت و راستی بطور تجربه و امتحان

فرهنگ معین

( عملاً ) (عَ مَ لَ نْ ) [ ع . ] (ق . ) در عمل . مق اسماً.

فرهنگ عمید

در عمل، از لحاظ عمل، از حیث کار و عمل.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
عمل (۳۶۰ بار)

مترادف ها

actually (قید)
واقعا، عملا، در حقیقت، بالفعل، فعلا

practically (قید)
عملا

فارسی به عربی

جسمانی , فی الحقیقة

پیشنهاد کاربران

کارکردانه
از نگاه کارکردی
در رفتار
در کردار
در کنش
عَمَلاً: ١. در راستیت، به درستی ٢. کمابیش ٣. در رفتار / کردار
جدا، واقعا، به طور حتم
به طور کاربردی
در واقع
در کردار
به راستی

بپرس