تخفیف دادن، کاستن، باطل کردن، خفت دادن، فسخ کردن، کسر کردن، عمل موهن انجام دادن
عمل موهن انجام دادن
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
" کار افت کردن. افت ورزی. افت گری . افت گرایی. افتانجامگر. افتانجامگرایی. افتاغازی. افتانجام. افتانجام گروی. افت وار. افت واری. افتینه. افتایی. افتایش. افتاور. افتاورز. افتایند. افتتینورزیگراییکارانه ":عمل موهن انجام دادن. .