عمص

لغت نامه دهخدا

عمص. [ ع َ م ِ ] ( ع ص ) آزمند ترشی. ( منتهی الارب ). آزمند و حریص در خوردن چیز ترش مزه. ( از اقرب الموارد ).

عمص. [ ع ُ ] ( ع اِ ) نوعی از خوردنی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و در اقرب الموارد به فتح عین ضبط شده است.

عمص. [ع ُ م ُ / ع ُ ] ( ع اِ ) ج ِ عَماص. رجوع به عماص شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس