عمرط
لغت نامه دهخدا
عمرط. [ ع َ م َرْ رَ ] ( ع ص ) مرد جوان سبک. || دلیر و سخت. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) بلا. ( منتهی الارب ). بلا و داهیه. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
عمرط. [ ع َ م َرْ رَ ] ( اِخ ) ( بنی... ) نام بطنی است بزرگ از لخم بن عدی ، از زیدبن کهلان ، از قحطانیة. ( از معجم قبائل العرب از الاشتقاق ابن درید ).
عمرط. [ ع َ م َرْ رَ ] ( اِخ ) ( بنی... ) نام بطنی است از کندة از قحطانیة، منسوب به عمرطبن غنم. ( از معجم قبائل العرب از تاج العروس ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید